بغض اسمان

من از اوج دريا آمدم... بي هيچ دليلي ... تنها براي تماشاي باران . . . و تماشاي تو...

 


یادمان باشد

 

که فروغ میگوید کوچه ای هست که قلب مرا از ان محله های

 

کودکی ام دزدیده است!

 

یادمان باشد

 

که فریدون به چه حالی از ان کوچه گذشت

 

یادمان باشد

که پشت هیچستان سهراب جاییست که در ان تنهایی،چیزیست

 

که

 

هست!

 

یادمان باشد

گاهی دو سه خط شعری میتواند چه اسان باز کند دل یک

 

خسته

 

دل تنهارا!

 

یادمان باشد

 

که حرفی نزنیم،نگاهی نکینیم،خطی ننویسیم که بشکند دل

 

عاشقان دنیارا

 

یادمان باشد

 

که سنگ ان قدر ها هم که میگویند سخت نیست شاید شکسته

 

کسی دل ساده اش را

 

یادمان باشد

 

که دیروز گذشت،امروز در پی دیروزیم اما خود نمیدونیم

 

از فردا چه میخواهیم!

 

یادمان باشد

 

همه ی رفتن ها بعد از امدهانمی ایند،گاهی وقت ها

 

ما فقط میرویم بی انکه امده باشیم

 

یادتان باشد

 

به سراغ من اگر می ایید...پشت کوچه ی کودکی هایم در

 

هیچستانم!

 

نرم و اهسته

 

       نرم و اهسته

 

            نرم واهسته بیایید

ذفتر نقاشی من تاب خط خوردن ندارد!!

+نوشته شده در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,ساعت19:49توسط ترسا | |


همه گفتند فراموشش کن

و نمی دانستند

که به جز یاد تو هر لحظه مرا

یاری نیست

هر که می دید غمم را می گفت

که دوایت گذر ایام است

لحظه و ساعت و روز

در پی هم رفتند

و فراموش شدند

 عشقت اما در من

همچنان پا بر جاست

هر که می گفت

دوایت گذر ایام است

کاش می دید که بعد از عمری

باز هم یاد تو در من باقیست

باز هم یاد تو در من گ
رم است

باز هم یاد تو در من خوب است

باز هم یاد تو رویای من است

باز هم یاد تو امید فردای من است...

+نوشته شده در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,ساعت12:49توسط ترسا | |