بغض اسمان

من از اوج دريا آمدم... بي هيچ دليلي ... تنها براي تماشاي باران . . . و تماشاي تو...

میان مرغان مهاجر آن که در انتهاست شاید ضعیف ترین باشد ...

شاید امّا ...

دل بسته ترین است ...

+نوشته شده در دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:,ساعت19:39توسط ترسا | |

اینکه نامـــــــــــش

زندگـــیـــست


مرا کــــشت


حـــیــــران مانده ام

آنکه نامــــش مـــرگ است

با مــــن چــــه می کند...!

+نوشته شده در دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:,ساعت19:37توسط ترسا | |

چه زیبــا می گفت مترسک...

وقتی نمی شود رفت, همین یک پا هم اضافیست...

+نوشته شده در سه شنبه 23 مهر 1392برچسب:,ساعت20:5توسط ترسا | |

حـرفت که مـی شود با خـنده می گویم :
یـادش بـخـیر ، فــرامـوشـش کـردم …
اما نـمیدانـنـد هـــنوز هـم کـسی اشــتباه تـماس میـگـیرد
سست مـیـشـوم که نـکند تـــــو بـاشـی ….
عاشقاتنه

+نوشته شده در چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:,ساعت19:3توسط ترسا | |

http://ap5.persianfun.info/img/92/5/Namayeshe%20Ehsas%2015/4.jpg

سهــم من از دنیــــــــــــا
نداشتن استــــــــــــ ...
تنهـــــا قدم زدن در پیاده رو هــــــا
و فكـــــــر كردن به كســـــی كه
هیــــچ وقتـــ نبود...!!!

+نوشته شده در چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:,ساعت19:0توسط ترسا | |