بغض اسمان

من از اوج دريا آمدم... بي هيچ دليلي ... تنها براي تماشاي باران . . . و تماشاي تو...


این روزا خیلی تنهام، خیلی داغونم

هست کسی که مثل من دلش


نه برای کسی،


نه برای عشقی،


نه برای جایی…


نه برای چیزی!


بلکه دلش برای خودش تنگ شده…


برای خود خودش!؟







برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

+نوشته شده در سه شنبه 25 تير 1392برچسب:,ساعت19:17توسط ترسا | |

در خاطرش جایی دارم...

دلم تنگ همان کسی است که دیگر حتی

جواب سلامم را هم نمی دهد

دلم تنگ همان کسی است که وَقتی

از کنارش میگذرم دیگر به من نگاهی نمیکند

دلم تنگ است...تنگ

نمیدانم دیگر چطور باید میبودم که نبودم





برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

+نوشته شده در سه شنبه 25 تير 1392برچسب:,ساعت19:11توسط ترسا | |

فقط چند لحظه کنارم بشین

یه رویای کوتاه، تنها همین

ته آرزوهای من این شده

ته آرزوهای مارو ببین

 

فقط چند لحظه کنارم بشین

فقط چند لحظه به من گوش کن

هر احساسیو غیر من تو جهان

واسه چند لحظه فراموش کن

 

برای همین چند لحظه ی عمر

همه سهم دنیامو از من بگیر

فقط این یه رویا رو با من بساز

همه آرزوهامو از من بگیر

 

نگاه کن، فقط با نگاه کردنت

منو تو چه رویایی انداختی

به هرچی ندارم ازت راضیم

تو این زندگی رو برام ساختی

 

به من فرصت هم زبونی بده

به من که یه عمره بهت باختم

واسه چند لحظه خرابش نکن

بتی رو که یک عمر ازت ساختم

 

فقط چند لحظه به من فکرکن

نگو لحظه چی رو عوض میکنه؟

همین چند لحظه برای یه عمر

همه زندگیمو عوض میکنه

 


+نوشته شده در چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:,ساعت18:55توسط ترسا | |

اشکهایم

قطره قطره

سرازیر است و

او تنهاییم را نمی بیند

سال هاست که من در خود

مرده ام

"ما"

از وجود بی وفایی ها

من و او شده

من از او و

او از من جدا شده

تنها نوشته ای

از       " ما "

باقی مانده است

+نوشته شده در سه شنبه 18 تير 1392برچسب:,ساعت1:20توسط ترسا | |


بعضی وقتها باید یقه‌ ی احساست را بگیری

با تموم قدرت سرش داد بزنی و بگی:

تورو خدا بسه‌

بسه‌ دیگه‌ تا حالا هرچی کشیدم  از دست تو بود

+نوشته شده در پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:,ساعت13:56توسط ترسا | |



وقتی سکوت خدا را در برابر عبادتت دیدی،

نگو خدا با من قهر است.

او به تمام کائنات فرمان سکوت داده،

تا حرف دل تو را بشنود.

پس حرف دلت را بگو....





+نوشته شده در پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:,ساعت13:55توسط ترسا | |



نگران چی هستی؟

گاهی  خدا   درها و پنجره ها را قفل میکنه

زیباست اگر فکر کنی بیرون طوفانه

و

خدا

میخواد از تو محافظت کنه

پس بخند




+نوشته شده در پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:,ساعت13:53توسط ترسا | |



گاه می اندیشم...

چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم

همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران

وخدایی که زلال تر از باران است





+نوشته شده در پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:,ساعت13:45توسط ترسا | |

باز دل آسمان گرفته....

بغضش را با تمام وجود حس میکنم

از ان بغضهاست که اگر بشکند ویران می کند

خوش به حال اسمان که گهگاه بغض دارد و گهگاه ویران میکند

اسمان نمی داند که دل من تا ابد بغضی دارد که یارای شکستن ندارد

خدایا کمکم کن برای یه شروع تازه

برای فکر نکردن به خیلی چیزها .....

برای فکر نکردن به خیلی آدم ها

 که آزارشون رو در لفافه ی محبت به وجودم وصله زدند...

و دور شدن .......

سرم با دیگران گرم است ، دلم با تو.

دلم را استوار کرده ام،

که دل نبندم.

نه به چشمهای بیگانه ای.

نه به حرفهای بیگانه ای.

می خواهم آزاد باشم.

از قید تملک خود و دیگران
...


+نوشته شده در سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:,ساعت1:52توسط ترسا | |

من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم همین !

چرا نگاه می کنی ؟ تنها ندیده ای ؟


به من نخند ، من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم

+نوشته شده در سه شنبه 14 خرداد 1392برچسب:,ساعت22:38توسط ترسا | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 14 صفحه بعد